گرچه آرمان ها گاهی ادعا می شوند و گاهی ریا! گاهی "ما" نیستند و گاهی توهم اند و خیال؛ گاهی دورند و گاهی... امیدوارم نزدیک باشد. الله مهربانم مرا اینگونه قرار ده: دختری که دست به سینه و "السلام" گویان منتظر است. پشت به همه کس غیر او و رو به یارانش. زنی از جنس لطیف... با تمام ارزش ها و نقش ها که با تمام قلب و عقل و عملش، سفت چادر و اعتقادتش را چسبیده در مقابل هجوم بادها و طوفان ها... و گام هایش را پیوسته و محکم، تنها در سوی تو بر میدارد. با تحول جهان های درون و بیرون به فردایی بهتر. راه رشاد و صراط المستقیم اللهم عجل لولیک الفرج...
زندگی همین است. انتخاب! نمی شود همه کس و همه چیز را با هم داشت. حتی آرمان ها را. کسی آرمان بخواهد باید از خیلی چیزهای دیگر فاکتور بگیرد. چیزهای عادی که همه دارند را اگر نگذری، به چیزهای غیر عادی نخواهی رسید
پروژه ی نظم بخشی را خیلی وقت است که شروع کرده ام. اما تمامی ندارد. خیلی وقت می خواهد. اما مطمئنم این وقت ارزشش را دارد و برکت تمام امور و وقت های آینده ام را بیش تر و بیش تر می کند. و البته اینکه الان اگر وقتی بگذارم، تماما از وقت هایی که قبلا نگذاشته ام بر می خیزد و دارم جواب آن ها را پس میدهم. وگرنه...
به نظرم کتابی که بخوانی و فیلمی که ببینی و درباره اش هیچ نگویی و ننویسی هیچ فایده ندارد. الکی ست. وقت تلف کردن است. این یعنی آدم فقط فکر هایش توی سرش می چرخد. مستند نمی شود و شخصیتش معلوم نمی شود از کجاها و کی شکل گرفته و می گیرد. باید ثبت کرد. گفت. و تحلیل کرد. باید فکر کرد! فکر.