کوثر کربلا

میان این همه درس، در اوج کارها و در انتهای اتمام میان ترم ها، در حالی که آدم باید خیز بردارد و آماده شود برای جبران یک عالمه کلاسی که در رفته است تا میان ترم ها را بخواند و یک عالمه تکلیف و گزارش آزمایشگاهی -که به علت های نام برده،- تحویل نداده است را جبران کند، و در میانه ی اینکه به علت هایی که بماند(!) تصمیم گرفته است مدتی گرد و پر کتاب های غیر درسی نچرخد، حربه های فرهنگی کار ساز بود!

گول خوردم رفت!

 و مجددا اولویت هایم به هم خورد و خودش را این وسط، میان این همه خستگی و فرار، در دل سوخته ی از اربعین مانده مان جا داد و امروز؛ اربعین ، میخواهم به طور جدی ادامه ی مطالعات اتوبوسی ام را داشته باشم!

خاطرم است پوسترش را که دیدم، یک کاغذ استیک، چسبید در ذهنم که بگذارمش توی گروه پاتوق کتاب! "گرچه ممکن است بعضی ها تکه پاره بیندازند که این هم شد معرفی کتاب؟ ولی خب!!! شاید خیری داشت و به درد کسی خورد و کسی رفت دنبالش! این کتاب کت و کلفت را که من عمرا برسم بخوانم! گرچه دو فصلش باشد! و عمرا از سر عهدم باز گردم! گرچه 50% تخفیف داشته باشد و کتاب خوبی هم باشد! دیگر واقعا کتابخانه ام جا ندارد! ذهنم هم... "

و روز آخر امتحانات، در حالی که از جلوی در کلاسی که به جهت درس خواندن، نرفته بودم فرار می کردم، و نزدیک بود استاد مرا ببیند و با لنگه کفشی.. چیزی دنبالم بیفتد، رفتم سمت برد دانشکده، عکسش را گرفتم و فرستادم توی گروه!

گفتم ما که کار درست و درمان و مطالعه ی حسابی و معرفی به درد بخوری نداشتیم. البته در حد خودمان هم سعی هایی کردیم. بگذار لااقل پوستر را بگذرام شاید در #منبع_پژوهی #عاشورا­_پژوهی به درد کسی بخورد!

 

گذشت! هفته ی قبل بود. یکی از مسئولان نهاد سر مسجد ایستاده بود و بعد از سلامی و علیکی و سراغ گرفتنی و .... گفت "واقعا کتاب را نمیخوای؟"

گفتم: "والا میخوام ولی...."

-"50% تخفیف داره ها..."

- امممم...

-" هفته ی دیگه امتحانشه. جایزه هاشم یکیش کربلاست سه تاش مشهد یه سری دیگه هم داره"

- اممممم... چیزه آخه...!

 

"اممم اممم" کردن ما همان و نگاه کردن به فهرست کتاب و نویسنده و قلم و ورق زدن پروازی از سر مقدمه و فصل ها همان، و در آوردن کیف پول و خرید بسیـــــــار به صرفه هم همان.

 

توی راه هم کلی به خودمان نهیب زدیم که ..." فلانی!!!! اولویت های آدم مهم تر اند! بگذارش یک گوشه که مجبور شوی بعدا بخوانی! خدایی اش کتاب خیلی خوبی است. ولی نکند جو گیر شوی و بنشینی یک شبه تمامش کنی و.... "

 

آخرش هم توی اتوبوس برگشت به منزل، نفس اماره به کتاب خوانی، بر ما چیره شد و 20 صفحه ای اش را خواندیم و ... عهد های انعطاف پذیر تصمیماتمان تغییر کرد: "حالا اگر شد هم طوری نیست... ببین چه میشود!!! اگر تا آخر این هفته و فلان روز به فلان کار و فلان برنامه رسیدی و شد و دوست داشتی و خواستی و..... بخوان! همینطوری!!!! ولی نه به قصد مسابقه!"

 

بعدش هم گفتیم:

"حالا آمدیم و زد و خدا خواست و امام حسین یک بار دیگر کریمانه نقل کربلای 92 کتاب نخوانده و...."

 

خلاصه؛ گول خوردیم رفت!

 

 

 

"کوثر کربلا" نوشته ی آیت الله جوادی آملی، به جز نمایه هایش، 310 است. 50 صفحه هم پیش نوشتار دارد. گرچه در مسابقه نمی آید، ولی خواندنی است... بسیار!

ما خریدیم 6000 تومان، قیمت روی جلد 12000 تومان است و برای چنین کتابی، به قول ما: "مفت!"

 

کتاب در سه فصل، تحت عنوان " جام یکم: رسالت های معرفتی کربلا" " جام دوم: رسالت های عملی(اجرایی) کربلا" و "جام سوم: بلانوشان کربلا" قسمت بندی می شود.

در فصل اول نویسنده به مبانی مهم اندیشه ای نهضت حسینی و جایگاه امامت میپردازد.

فصل دوم به موضوعاتی چون: امر به معروف و نهی از منکر، عدالت اجتماعی، تقوا، تکلیف، و ناپایداری دنیا ، پرداخته می شود و در فصل سوم، -که متاسفانه توی مسابقه ی ما نمی آید- به بزرگی و دشواری مصائب کربلا، فضیلت گریستن بر امام حسین، جایگاه و شرافت حائر حسینی و رخدادهای مهم مکه تا کربلا میپردازد.

 بعدش هم حدود 50 صفحه نمایه است و فهرست خیلی خوب!

 

گرچه مطمئن بودم نهاد، به این راحتی ها این همه مورد گول زننده برای خواندن یک کتاب در نظر نمی گیرد و حتما کتابش خیلی حسابی است که این همه جایزه و تخفیف تعیین کرده است، ولی... فکر نمیکردم در مقابل فهرستش و در مقابل ورق زدنش این قدر درصد انعطاف عهدم بالا برود و اکنون، تصمیم داشته باشم تا سه شنبه دو فصل اولش را بخوانم و امتحان بدهم! لطفا دعا کنید برسم بخوانم و خوب و مفید بخوانم. و البته در امتحان قبولم کنند! بدجوری مشهد لازم و کربلا لازمم!!!

یادتان باشد جایی دیدید، ورقی بزنید و فهرستش را بالا و پایین کنید! ان شاء الله شما هم گول خواهید خورد.